دل نوشت و مغز نوشت های من

آیا زندگی اتفاقی است یا هیچ چیز اتفاقی نیست؟

دل نوشت و مغز نوشت های من

آیا زندگی اتفاقی است یا هیچ چیز اتفاقی نیست؟

باشگاه، جلسه صنعت، و ونکوور

چهار روزه تقریبا که باشگاه اسم نوشتم و هر روز دارم میرم. این روزها به خاطر ناامیدی سر قضیه رابطه سعی استرس دارم و باعث میشه که اشتهام کم شه. اول شاکی شدم که چرا برای طرف مقابل مهم نیست بعد دیدم ادما جرعت نمیکنن که وارد محدوده های خیلی خصوصی ادم بشن. مثلا یادمه بابای دوستم فوت کرد واقعا جز مراسم ختم که گذشت میترسیدم صحبتی از پدرش کنم مبادا یاداوری شه. حالا اینم مثل اون قضیه. 

انگشتم هم که خیلی وقته ترک خورده و قرمزه رو با خیار پوشوندمش مگر خوب بشه.. پمادها که کمکی نکرد. چند روز پیش هم دانشگاه واکسن HPV میزد که زدم ولی رفت توی پاچم 200 دلار.. سه دوزه و کلا 600 دلار اب خواهد خورد. به خاطر این زدم که از سرطان دهانه رحم جلوگیری میکنه و ویروسه هم به طرق مختلف منتقل میشه. 

در خصوص رابطه تصمیم گرفتم تلاشی نکنم و زندگی خودمو کنم. حتی توی این فکر بودم که یک ماهی برم ونکوور زندگی کنم و کارم هم که انلاینه. سهام هم امروز پولمو تبدیل کردم به دلار امریکا و البته حدود 50 دلاری ضرر کردم.

خیلی خرید لباسی کردم بیشتر هم فوکس رابطه داشت که خوش لباس باشم و خوب بدم نشد لباس دارم الان ولی ذوق رفته. 

جلسه صنعت هم ارایه دارم امیدوارم خوب باشه. استرس کار ندارم اصلا انگار اشراف دارم. نمیدونم این uncomfortable نبودن خوبه یا نه نمیدونم. خوب نیست قطعا. یکم روی آزمایش هام فکر کنم و بعد برم باشگاه. باید رعایت کنم که امیکرون نگیرم خیلی زیاد شده


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد