دل نوشت و مغز نوشت های من

آیا زندگی اتفاقی است یا هیچ چیز اتفاقی نیست؟

دل نوشت و مغز نوشت های من

آیا زندگی اتفاقی است یا هیچ چیز اتفاقی نیست؟

از قضا

حالم پایینه... دیشب هم با مشاور حرف زدم خیلی سوال میکنه و هنوز حرف خاصی نمیزنه.. خسته شدم از دویدن با پای لنگ.. یه جای کار میلنگه... که هیچ چیز درست کار نمیکنه... شاید وقایع به اون بدی ای که برای کسی تعریفش میکنی نباشن.. سعی کردم ببخشم.. اما خشم دارم.. سعی میکنم ببخشم.. تفاوت بین آنچه هست و آنچه باید باشد خیلی زیاده ولی فهمیدنش خیلی سخته. با مغزم و ذهنم میفهممش ولی با قلبم نه... درک نمیکنم... نمیفهمم چطور باید خودمو راضی کنم. آیا خود راضی میشه اصلا؟ دلم برای خاطرات بی غل و غش تنگ میشه... همیشه مودم پایینه و شاید یک من همیشه افسرده در درون من زندگی میکنه.. خالی از انرژی مثبت... خالی از هر چیزی که ثانیه ای حسش خوب باشه.. خالی