دل نوشت و مغز نوشت های من

آیا زندگی اتفاقی است یا هیچ چیز اتفاقی نیست؟

دل نوشت و مغز نوشت های من

آیا زندگی اتفاقی است یا هیچ چیز اتفاقی نیست؟

این روزها

یکی ار قرص هایی که میخوردم ضد اضطراب بود و داستان اینطور شد که این قرص تقریبا سه هفته پیش تموم شد . من هم به واسطه کار بیمه نداشتم و منتظر بودم که فول تایم شم تا بیمه استان رو بگیرم . فکر میکردم قرصایی که از ایران اوردم هست تا اینکه دیدم یهو تموم شد. اول جدی نگرفتم و گفتم دوز کمی میخوردم تا اینکه تقریبا بعد ده روز یهو دیدم شب ها خوابم نمیره و دچار بیخوابی شدم و به دنبال اون اضطراب کمی اومد و بعد دیدم ای دل غافل من پنج سال این قرص رو هرچند با دور خیلی کم خوردم و بدنم وابستگی پیدا کرده. از بابت خوردنش بکم پشیمون شدم چون عملا مشکل اضطرابم خیلی وقت بود حل شده بود و من از روی عادت قرص رو میخوردم. نمیدونم شایدم کمکم کرد توی دوران بیکاری خودمو نبازم و قاطی نکنم . با اینکه بیکار بودم چیل بودم. خلاصه که بیخوابیه همچنان هست و کمی با داروی خواب بهتر شده که اون صد درصد باید موقت باشه و هرشب دارم کوچیکترش میکنم.اما چند روزی بود ترسیده بودم و از وابستگی ای که به قرص ایجاد شده بود وحشت کرده بودم. کمی فکرام قرقاطی شده بود که سعی کردم جمع و جورش کنم. 


تقریبا هیچ کار اداری ای نکردم. باید گواهینامم رو ترجمه کنم و اقدام کنم برای گواهینامه کاری که سه سال پیش باید میکردم. بیمه رو پنج شنبه پیگیرش میشم و نوبت دارم برای ثبت نامش. مالیات رو هنوز موندم چه کنم. باید امتحان زبان رو هم شروع کنم به خوندن و سریع تر اون رو بدم. امتحان واسه ی کار هم هست. از طرفی میخواستم خونه رو رد کنم بره و برگردم شهر قبلی که ارزون تره. توی مهاجرت هیچ وقت کاری نیست که کرده باشی همیشه یه تپه ای هست برای فتح کردن ادم همش باید بدوعه.



نظرات 1 + ارسال نظر
تراویس بیکل دوشنبه 22 بهمن 1403 ساعت 10:15 https://travisbickle4.blogsky.com/

ایشالا که مشکلاتت حل بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد